میشد یه روز به یاد موندنی باشه تو این تاریخ رند
ولی نشد ، نشد که یعنی نمیشه ...
نوشته بود:
حتی قویترین و جدیترین و مستقلترین آدمی که میشناسی هم تهش ته دلش یه آدم امن میخواد یه آدمی که بهوقت خستگی بغلش کنه یه آدمی که به وقت دلتنگی بهش خوبیهاشو یادآوری کنه، یه آدمی که به وقت تردید بهش بگه: "اگه حالت خوبه، تصمیم درستی گرفتی."
ادمی که بهش تکیه کنه و بدونه متعهده و موندگار
بعد دو ماه رفتم یه دور تو چتای قبل زدم
تک تک اسیبایی که میشد به یکی زدو به چشم دیدم
و مطمعن تر از همیشه از فاصله گرفتنم خوشحالم ...
دلم گرفته خیلی ...
آرام تر سکوت کن...برچسب : نویسنده : i0919076e بازدید : 4