بی عرضه

ساخت وبلاگ

هعی ...

قلب ادم به درد میاد

هیچ وقت هیچ توقعی ازش نداشتم

هیچ وقت

چون بودو نبودش فرقی تداره

تاالان جووری زندگی کردم که انگار نیست

از این به بعدشم همینه

نه از نظر فکری

نه از نظر مالی

نه از نظر اعتقادی

نه از نظر درک و فهم

نه از نظر حامی بودن

هیچی ...

همینقد که وقتی اندازه جو برامون ارزش قائل نیست

ما هم نیستیم یعنی بهتره نباشیم

کاش اصلا کلا نبودیم

خدایا از ادمای زمینیت که هیچ

ولی جواب سگ دو زدنامو توقع دارم تو بدی

تنهایی تلاش کردنام

تنهایی جنگیدنام

تنهایی سرپا وایسادانام

تنهایی امیدو روشن نگه داشتن تو قلبم اونقدم کار اسونی نیست

اونم تو دوره و زمونه ای که شده میدون جنگ

مردم دارن با خون بهای رسیدن به یه زندگی معمولیو میدن

مردم دارن با جونشون برای گرفتن حقوق عادی یه شهروندو میپردازن

برای داشتن ارامش

برای داشتن ازادی

برای داشتن یه اعصاب اروم

هرچند که یه مشت بیمار اعصاب روان شدیم

هرروز بدتر از دیروز

کاش عوض بشیم کاش اروم بشیم کاش بگذره

بعیده

خیلی بعید

...

حسودیم میشه

من مث اون دسته از بچه ها نیستم که بفکرشن

حتی اگر تظاهر به بفکر بودنمم میکردن برام بس بود

سخته بدونی هیچ اهمیتی نداری

نه تنها تو اهمیت نداری

بلکه ...

ناراحتم خیلی

درد سرمو گرفته و بغض گلومو فشار میده

آرام تر سکوت کن...
ما را در سایت آرام تر سکوت کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i0919076e بازدید : 89 تاريخ : شنبه 14 آبان 1401 ساعت: 14:52