کامنتت

ساخت وبلاگ

الان پنج سال دیگه هم گذشته

تو ارشد گرفتی

سئوکار خوبی شدی

بذار کمی جلو تر هم بریم

هفت سال گذشته

ماشینت رو از کمپانی تحویل گرفتی

با همکارات تو بالکن یه کافه پایین هتل اسپیناس نشستی

داری قهوت رو میل میکنی ...

به فردا فکر میکنی که صبح با ورزش شروع میشه ..

روز پر کاری داری ...

عصرش با یه مرد جوان خوشتیپ تو یکی از رستوران های تهران قرار داری

و فرداش قرار از طرف شرکت یک سفر ده روزه کاری به حنوب اروپا بری ...

خب ؟ کافیه به نظرت؟ یا هنوز به سقفش نرسیدی؟!

احتمال داره به همه اینها برسی

شاید هم آخر این ماه تو یک تصادف لعنتی برای همیشه از دنیا بری

یه چیزی تو این برنامه ای کشیدی کمه ...

همیشه کم بوده ...

هیچ اثری از شجاعت نیست ...

هیچ نشونی از خطر کردن نیست ...

هیچ جا ماجراجویی نداره ...

مثل یک پاورقی مجله ... آسونه ...

: )

3 اسفند 97 این کامنتو برام گذاشت ادرس بلاگشم نذاشته منم یادم نیست دقیقا که کی بود

از اون موقع خیلی گذشته تقریبا و من همون ادمم

هیچی عوض نشده

نه با کسی دیت رفتم

تعداد دفعاتی هم که با دوستام بیرون بودمم میتونم حتی بشمرم که بعیده به تعداد انگشتام برسه

نمیدونم شاید ترسیدم شاید خیلی ترسیدم شاید خودمو گذاشتم تو قفس

یه چند وقتیه هرروزم دارم به این کامنت فک میکنم

کجارو دارم اشتباه میکنم

کجارو تا الان اشتباه رفتم

اینکه اضظراب اجتماعی دارم ؟

این که نمیخووام باعث اذیت کردن کسی بشم؟

اینکه نمیخوام ادم اشتباهی تو زندگیم باشه و باشم ؟

اینکه تبدیل شدم به یه ادم که توی کار خودشو غرق کرده؟یا با کتاباش سرگرمه ؟

کافی نیست به هرحال

حقیقتا خودمم خسته م دیگه از این اوضاع

تا الان یه ارشد گرفتم

به جا سئوکار هم کارمند کارگزاری شدم

تو کف ماشین خریدن هم دارم دوش میگیرم

....

هیچ اثری از شجاعت نیست

مث یه پاورقی آسونه :(((((

آرام تر سکوت کن...
ما را در سایت آرام تر سکوت کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i0919076e بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 15:50